کد مطلب:106456 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

خطبه 071-درود بر پیامبر











[صفحه 423]

از خطبه های امام (ع) است كه به مردم آداب صلوات فرستادن بر پیامبر را می آموزد مدحوات: گسترش یافته ها، كنایه از زمین. مسموكات: برافراشته شده ها، كنایه از آسمان است. دعمها: آنها را با پایه و ستون حفظ كرد. جبل: آفرید. فطرات: جمع فطرت به معنای خلقت، آفریدن دمع: شكستن استخوان دماغ (كنایه از مغلوب ساختن طرف مقابل). جیشات: جمع جیشه، وقتی كه دیگ بجوش آید و غلیان پیدا كند. اضطلع بالامر: برای حمل چیزی قوت و نیرو یافت، از مصدر ضلاعه كه به معنای قوت است گرفته شده است. استیفاز: عجله كردن. نكوح: رجوع، بازگشت. قدم: جلو افتادن، پیشی گرفتن. وهی: ضعف و ناتوانی. وعی الامر: موضوع را فهمید. قبس:شعله آتش. و اوری: روشن ساخت، فروزان كرد. خداوندا ای گستراننده زمین و ای برپا دارنده آسمانها و ای كسی كه دلها را مطابق فطرتشان آماده پذیرفتن حق و ارشاد آفریده ای، آن كه بخواهد سعادت و آن كه نخواهد شقاوت را انتخاب می كند. شریفترین درودها و برترین بركاتت را بر محمد ( ص) رسول و بنده خود قرار بده پیامبری كه انبیاء پیشین به وی ختم گردید و راه گشای مشكلات آینده شد. دین حق را با دلیل و برهان برای مردم ظاهر و آشكار گرد

اند و لشكریان باطل و ناحق را از میان برد، هیبت و صولت گمراهان را در هم شكست. خداوند چنان كه پیامبر به دستور تو قیام كرد، و بار سنگین رسالت را به دوش كشید، و برای رضا و خوشنودی تو، ثبات قدم به خرج داد، بی آن كه در انجام وظیفه اش سستی ورزد و یا در اراده عزمش تردید و دو دلی پدید آید (تو نیز بر او رحمت و درود فرست). (بار الهی این محمد (ص) پیامبر تو است كه وحی را ضبط و نگهداری كرد و بر پیمانت وفادار ماند، و در اجرای فرامین و احكامت كوشش كرد، تا روشنایی دانش را در دلها برافروخت و راه راست را برای اشخاص خطا كار روشن ساخت، و با وجودی كه دلها در فتنه و گناه غوطه ور بودند، آنها را هدایت كرد. پرچمهای دیانت را به وضوح برافراشت، و احكام نورانی شریعت را رواج داد). آری او امانتدار وحی، و نگاهبان اسرار نهفته و خزانه دار رموز خداوندی تو است و به همین دلیل در روز قیامت گواه راستین تو خواهد بود، چه اینكه از جانب تو برانگیخته شده و فرستاده تو در میان مردم است. بار خدایا در سایه رحمت خود، برای او جایی وسیع مقرر فرما، و از فضل و كرم و بزرگواریت پاداشهای نیكو به وی ارزانی دار بار الهی دیانت او را نسبت به انبیاء پیشین رونق بیشتری ب

بخش و در پیسشگاه خود جایگاهش را برتر جلوه ده و نورانیتش را فزونتر گردان و به پاداش و مزد رسالت گواهیش را بپذیر و كلامش را پسندیده و منطقش را استوار و او را جدا كننده حق از باطل قرار بده. خداوندا میان ما و رسولت، در جایی كه زندگانی خوش، و نعمت، فراوان، و خواسته ها برآورده است، پیوند بر قرار فرما. در بهشت جاویدان، جای وسیع آسایش، مركز راحت و اطمینان، محل كرامتها و هدایا، ما را در كنار رسولت بدار). این خطبه در بردارنده سه فصل است و به توضیح زیر: 1- درباره صفات و كیفیت ستودن خداوند. 2- درباره صفات پیامبر (ص) 3- ترتیب طبیعی به كار بردن انواع صفت. فصل اول امام (ع) از جهت مجد و عظمت به سه اعتبار خداوند تعالی را ستوده است و به ترتیب ذیل: الف: خداوند گستراننده زمینهاست، یعنی حق متعال زمینهای هفتگانه را گسترانیده است از این بیان امام (ع) هر طبقه ای از زمین با وجودی كه كل زمین كروی است انبساط یافته و گسترانیده شده است. به دلیل فرموده حق تعالی: و الارض بعد ذلك دحیها. و فرموده دیگر حق تعالی: و الارض مددناها به خوبی روشن است كه گستردن و امتداد دادن به اعتبار طبقات زمین در نظر گرفته شده است نه آن كه چند زمین وجود دا

شته باشد. و گاهی به لحاظ سطح خارج زمین از آب، كه حیوانات از آن استفاده می كنند، گستردگی اطلاق می شود، چه به ظاهر، در ذهن مردم، روی زمین مسطح و گسترده است، هر چند به اعتبار عقل، زمین، محدب و برآمده می باشد. البته به مسطح بودن زمین خداوند اشاره كرده می فرماید: و الله جعل لكم الارض بساطا الذی جعل لكم الارض فراشا. ب: خداوند كسی است كه آسمانها را محكم و استوار ساخت كه بر زمین سقوط نكند. اگر اشكال شود كه امام (ع) در خطبه قبل فرموده اند: آسمان را بدون استوانه و پایه ای محكم و استوار ساخت اما در این خطبه به عمد كه طناب و پایه است اشاره كرده، استحكام آسمان را به عمد نسبت می دهد و بظاهر این دو كلام معافات دارند! در پاسخ این اشكال گفته می شود این دو كلام با یكدیگر تناقض ندارند. چنان كه قبلا توضیح دادیم منظور از عمدی كه آسمانها بدان استوار شده است قدرت خداوند است نه وسایل مادی، پس وقتی كه می گوییم عمد ندارد، یعنی طناب و استوانه های مادی، هنگامی كه گفته می شود عمد دارد یعنی قدرت حق آن را محكم و استوار نگاه داشته است. ج: خداوند كسی است كه دلها را بر فطرت آفرید چه آنها كه شقی اند و چه آنان كه سعید می باشند یعنی حق تعالی، نف

وس را چنان مهیا و مستعد و آماده آفریده است، كه قادرند راه خیر و یا شر را پیموده، و در نتیجه مطابق قضای الهی مستحق سعادت و یا شقاوت قرار گیرند. خداوند متعال درباره زمینه استعداد و آمادگی فرموده است: و نفس و ما سونها فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زكیها و قد خاب من دسیها در آیه دیگر می فرماید: و هدینا النجدین. یعنی معرفت پیمودن راه خیر و شر را، بدو الهام كردیم. عرفاء در بسیاری از موارد، نفس را به قلب و شقاوت دل را به وارونگی آن، تعبیر كرده اند. بدین توضیح كه سعادت و شقاوت، به فطرتی كه در لوح محفوظ مقرر است مربوط می شود، پس آن كه عنایت خداوند را، با جلو داری عقل مطابق آنچه برایش نوشته شده است، بگیرد، آماده قبول هدایت برای پیمودن راه خدا می شود و چنین كسی سعادتمند است، و آن كه براه عقل نرود، حكم خداوندی و قضای الهی او را گرفتار كرده و به وادی هلاكت و نابودی می كشاند، چنین كسی بدبخت و رانده شده از درگاه حق می باشد. خداوند متعال به همین حقیقت اشاره دارد كه: فمنهم شقی و سعید. قوله علیه السلام: واجعل شرائف صلواتك و نوامی بركاتك علی محمد عبدك و رسولك. این فراز از كلام امام (ع) بعضی از خواستهایی است، كه حضرت، از خ

داوند منان دارند. و در طلب آن خواستها دعا می كنند. منظور از (شرائف صلواه) تقاضای رحمت فراوان و كمال جود و بخشش برای اشخاص مستعد و نفوس آماده فیض گیری است. و مقصود از نوامی بركاه فزونی بركت و عطا و وجود می باشد. فصل دوم درباره پیامبر است كه او را به دلیل دارا بودن صفات متعدد بیست و یك صفت مستحق رحمت خداوند، و زیادی نزول بركت از جانب حق تعالی دانسته است، به ترتیب زیر: 1- چون پیامبر (ص) عبدالله است، بندگی و عبودیت خداوند، موجب شده، كه رحمت حق بر آن بزرگوار نزول یابد. 2- رسول خداست. فرستاده خدا بودن نوع خاصی از بندگی است و موجب رحمت و شفقت حق تعالی می شود. 3- با نورانیت خود پایان بخش انوار وحی و رسالت و ادیان حق می باشد، داشتن این ویژگیها آماده گی او را برای دریافت رحمت، و درجات كمال فراهم می آورد. 4- راه گشای مشكلات طریق حق و هدایت كه پس از نسخ شدن ادیان گذشته پیش آمده است می باشد. پیامبر (ص) نواقص ادیان پیشین را بر طرف ساخت و چگونگی هدایت انسانها را بیان كرد، و بدین سبب مستحق رحمت خداوند شده است. 5- پیامبر (ص) حق را به وسیله حق آشكار ساخت. منظور از واژه حق اول دین و شریعت است. و در معنای حق دوم اقوالی به

شرح زیر نقل شده است: الف: مقصود از حق دوم معجزات باشند، یعنی پیامبر (ص) به وسیله معجزات دین را واضح و آشكار گردانید، زیرا به وسیله معجزات می توان دین را اثبات كرد. ب: منظور جنگ و ستیز باشد، یعنی پیامبر به وسیله جهاد و كوشش دین خدا را آشكار ساخت، و دشمنان دین را شكست داد. به مثل گفته می شود فلان حاق فلانا فحقه، یعنی فلان شخص با دیگری پیكار كرده مغلوبش ساخت. در این مثل حق به معنای مغلوب كردن خصم به كار رفته است. ج: مقصود از واژه حق بیان و سخن باشد، یعنی دین را با استدلال و برهان واضح و آشكار ساخت. هر چند درباره معنای حق اقوال سه گانه فوق ذكر شده است اما به نظر من شارح روشنترین معنی برای عبارت امام (ع) این است كه گفته شود: پیامبر (ص) بعضی از امور حق را با بعضی دیگر از امور حق توضیح داده، روشن كرده است. به این دلیل كه بر جزئی ترین جزء حق هم حق اطلاق می شود. زیرا واضح است كه تمام دین به یكباره نزول نیافته، بلكه مطابق روایت اسلام بر پنج پایه استوار شده است، و سپس بر این اساس، فروع فراوانی از دین ظاهر شده، زیرا قوام فروع، به اصول دین است. با توجه به این حقیقت كه پیامبر حق را آشكار كرده، شایسته رحمت حق قرار گرفته اس

ت. 6- پیامبر سپاهیان باطل را دفع كرد. یعنی فتنه ای كه از ناحیه مشركین برپا شده، و آشوبی كه برای خاموش كردن نور خدا به وجود آمده بود، از میان برد و یا بدین معنی است كه پیامبر (ص) فتنه و آشوبی كه قبل از بعثت میان اعراب جاهلی از قتل و غارت اموال و جنگهای قبیله ای مرسوم بود، از میان برد، چه تمام آن امور باطل و از نظر عدل الهی خلاف قانون بودند. این فداكاری پیامبر برای اقامه عدل و آشوب زدایی مورد رحمت قرار گرفتن پیامبر راه ایجاب می كند. 7- پیامبر (ص) شكوه گمراهان را در هم شكست. این فراز هفتم از نظر معنی با فراز ششم بسیار نزدیك است. امام (ع) لفظ دمغ را در این عبارت، برای از میان رفتن كل گمراهی به بركت وجود رسول خدا (ص) استعاره آورده است. جهت استعاره این است، كه شكستن استخوان مغز برای انسان كشنده است، بنابراین فعل پیامبر را در از بین بردن و محو كردن باطل، به شكستن استخوان مغز تشبیه كرده و آنگاه لفظ دمغ را استعاره آورده است. واژه ضلال در كلام امام (ع) به معنی انحراف از راه خدا، كه لازمه جهل و نادانی است به كار رفته، و سپس به ملاحطه تشبیه كردن، منحرفین از راه خدا، در فزونی انحراف و زیادی فساد به حیوان حمله كننده لفظ

صولات را برای گمراهان استعاره آورده است. 8- پیامبر عهده دار امر رسالت بود، و با نیرومندی و قوت آنچه بر عهده داشت به انجام رساند. در عبارت امام (ع) تمام كلماتی كه به صورت منصوب به كار رفته اند معنای حال را دارند. بدین معنی كه پیامبر (ص) عهده دار رسالت شد، درحالی كه قیام به این واجب نمود و.... در بیان امام (ع) جمله كما حمل زیبائی خاصی دارد. بدین توضیح كه حضرت از خداوند می خواهد، چنان كه قیام به امر رسالت را با همه مشكلاتی كه دارد، بر دوش پیامبر گذاشته است رحمتی به همان اهمیت و فراوانی بر پیامبر (ص) نازل فرماید، زیرا پاداش حكیم عادل، با فعل پاداش گیرنده مناسبت خواهد داشت، زیرا استحقاق یافتن رحمت این برابری را ایجاب می كند. 9- پیامبر (ص) در امسال اوامر حق تعالی، و رضایت وی كوشا بود. 10- در انجام فرامین خداوند كوتاهی نداشت، و خودداری نمی كرد. 11- در انجام دستورات الهی، عزم و اراده راسخی داشت، و به هیچ وجه در به كارگیری آنها تامل نمی كرد. 12- وحی خداوند را بخوبی فرا گرفته حفظ و ضبط می كرد، و از جهت نیروی نفسانی آمادگی لازم را دارا بود. 13- در تبلیغ رسالت و ادای امانت، پیمان خداوندی را حفظ و نگاهبانی می كرد.

چون معنی عهد خداوند قبلا دانسته شد نیازی به تكرار آن احساس نمی شود. 14- برای نفوذ دادن دستورات الهی در جهان، و متوجه ساختن مردم به پیمودن راه حق، تلاشگری شایسته بود. 15- هرگز برای جلب رضای خدا احساس خستگی نمی كرد، و نور خدا را در همه جای عالم پراكنده ساخت انوار دین را در همه جا گسترد و افكار را چنان آماده كرد كه بتوانند علوم و دانش را تحصیل كرده فرا گیرند. امام (ع) لفظ قبس را برای دانش و حكمت و لفظ اوری را برای روشن شدن راه خدا به وسیله پیامبر (ص) به عنوان استعاره به كار برده است. 16- پیامبر (ص) راه را برای نادانان روشن كرد: منظور از راه در عبارت حضرت، راه بهشت و رسیدن به محضر مقدس حق تعالی است. و مقصود از روشن كردن راه، آموزش كیفیت پیمودن راه و طی طریق، و ارشاد به سوی خداوند می باشد. خابط در كلام امام (ع) نادانی است كه قصد رسیدن به حكمت الهی و هدایت یافتن را دارد ولی در تاریكی جهل و نادانی باقی مانده و قادر به پیمودن راه نیست. پیامبر (ص) وظیفه ارشاد او را به عهده گرفته و از ظلمت نجاتش می دهد، و بدین سبب مستحق رحمت الهی می شود. 17- به وسیله پیامبر (ص) دلها با علائم روشنی هدایت شدند. یعنی از بركت وجود پیا

مبر (ص) نشانه های واضح حق، و دستورات نورانی و مطالب روشنی را دریافتند، و با دریافت این حقایق روشن و دستورالعملهای نورانی، دلهایی كه بر اثر معصیت و گناه غرق در پلیدی و زشتی بودند، نجات یافته و براه حق رفتند. هدایت یافتن خلق، و به وسیله پیامبر از منجلاب گناه در آمد نشان امری روشن و غیر قابل انكار است. بنابراین اجر زحمات رسول اكرم رحمت حق را می طلبد و بدین سبب سزاوار رحمت خداوندی می شود. 18- پیامبر (ص) امین خدا بود یعنی امین وحی و رسالت الهی واژه مامون در بیان امام (ع) تاكیدی بر امانت دار بودن رسول گرامی اسلام است. معنای امانت را پیش از این توضیح داده ایم نیازی به تكرارآن نیست. 19- پیامبر خزانه دار علوم نهفته خدا بود منظور از علوم نهفته، علوم غیبی است كه در نزد خداوند موجود است. و انسانهای معمولی اهلیت فرا گرفتن آنها را ندارند. خداوند در قرآن كریم بدین معنی اشاره كرده می فرماید: عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول. 20- پیامبر گواه روز قیامت است: خداوند متعال می فرماید: فكیف اذا جئنا من كل امه بشهید و جئنابك علی هولاء شهیدا. بدین معنی كه پیامبر (ص) روز قیامت آنچه از خیر و شر درباره اعمال ام

تش بداند گواهی می دهد. اگر سوال شود كه حقیقت و فایده این شهادت و گواهی چیست؟ با این كه خداوند خود دانای غیب و شهود است؟: پاسخ این است، كه حقیقت گواهی پیامبر (ص) مبین اطلاع و آگاهی رسول خدا (ص) از كردار و رفتار امتان می باشد، بدین توضیح كه نفوس قدسی، بر امور غیبی اطلاع دارند. با وجودی كه در خرقه جسمانی پیچیده هستند، حقایق جهان در آنها نقش می بندد. پس اگر از ظلمت جسمانی جهان ماده آزاد شوند چگونه خواهند بود؟! به یقین بر تمام افعال امتها واقفند و تمام خوبی و بدی آنها را می دانند. اما فایده شهادت پیامبر نسبت به افعال امت. به این دلیل است كه بیشتر قضاوتهایی كه مردم می كنند. احكامی غیر یقینی و توهم آمیز است. قوه واهمه گاهی خدا را چنان كه هست، منكر می شود! بنابراین انكار آگاهی خداوند، نسبت به جزئیات افعال انسان و آنچه بر قلبش خطور می كند، ساده است. همین انكار آگاهی خداوند نسبت به امور سبب می شود كه اهمیتی به زشت و زیبا بودن كار ندهد. و به انجام باطل و ارتكاب منهیات دست بزند. ولی هنگامی كه متوجه شود كه بر انسان گواهان، نگاهبانان، و نویسندگانی گماشته شده اند، تا افعال او را محاسبه كنند، این توجه به عقل او كمك می كند ت

ا نفس اماره را در هم بشكند، و توهمات دروغ خود را كنار بگذارد و از پیروی هوای نفس كناره گیری كند، پس فایده شاهد بودن پیامبر به خود آمدن انسان از حال غفلت و بی خبری است. این گواهی و شهادت ادامه می یابد و بعد از رسول خدا (ص) ناگزیر برای دین حافظانی خواهند بود كه امانت داران رسول، و تا روز قیامت گواهان بر امت باشند. با توجه به این كه شاهد، باید از مورد شهادت آگاهی داشته باشد، و حقیقت آن را بداند. فائده آن ترس وحشت شخصی خواهد شد، كه بر علیه او گواهی داده می شود. بنابراین فرد گناهكار همواره نگران خواهد بود كه اگر حقی را منكر شود و یا حقی را به صاحبش نرساند شاهد بر علیه او گواهی دهد. و رسوا شود و به بدترین وجهی ابرویش به خطر افتد. با توضیح فوق روشن شد كه همین معنی و فایده بر گواهی انبیاء نسبت به امت بار است و به طریق ذیل. 1- شهادت انبیا، موجب حفظ دستورات خدا، و انجام تكالیفی می شود كه، از جانب حق مقرر شده است. 2- شهادت انبیاء سبب ترس گناهكاران در روز قیامت می شود كه مبادا رسول در آن روز بر علیه آنان شهادت دهد، و موجب رسوایی روز حشر آنان شود. و در نتیجه به عقوبت واجباتی كه ترك كرده اند، گرفتار شده، عذاب دردناكی آنها

را فراگیرد. با شرحی كه داده شد، معنای گواه بودن پیامبر بر خلق خدا بخوبی روشن شد. 21- پیامبر (ص) از جانب خداوند به حق مبعوث گردیده است. منظور از حق در عبارت امام (ع) دینی است كه خود ثابت و پا بر جا و نفع و نتیجه آن در دنیا و آخرت آشكار می شود. امام (ع) جمله: رسول الله الی خلقه را به این دلیل تكرار كرده است، كه صفت رسول، اصل دیگر صفات می باشد. و روشن است كه پیامبر (ص) به لحاظ هر یك از این صفات مستحق رحمت و بركت و افاضه صلوات خداوند است. فصل سوم: در فصل سوم امام (ع) از این جمله دعاء كه: اللهم افسح تا آخر اموری را از خداوند متعال، و به شرح زیر مسئلت می كند. 1- از خداوند می خواهد كه برای پیامبر (ص) در سایه رحمت خود جایگاه وسیعی را مقرر فرماید: یعنی مكان و جایگاه پیامبر (ص) را در محضر قدس و سایه وجودش توسعه دهد. در عبارت امام (ع) لفظ ظل برای وجود، عاریه آمده است، وجه مشابهت آسایشی است كه در هر دو مورد وجود دارد. بدین شرح كه شخص پناهنده به سایه، از رنج تابش آفتاب در آسایش، و پناهنده بسایه حق تعالی از گرمای سوزان جهنم و عذاب دردناك آن در امان است. آیه كریمه قرآن به همین حقیقت اشاره دارد كه: ظل ممدود یعنی در سایه بل

ند حق تعالی آرمیده اند. 2- خداوند از فضل و كرم خود، پاداش پیامبر (ص) را، خیر دو چندان عنایت كند. یعنی از نعمتهای خود، كمالات نبی اكرم را مضاعف گرداند. چنان كه قبلا توضیح داده ایم مراتب استحقاق نعمتهای خداوند نامتناهی است. 3- خداوند ساختمان رسول خدا (ص) را بلندترین ساختمان قرار دهد. محتمل است كه منظور امام (ع) از ساختمان، استواری دیانت پیامبر باشد، كه البته برتری آن، عبارت از اتمام و اكمال دین است تا بر همه ادیان برتری یابد. احتمال دیگر آن كه منظور، استحكام یافتن ملكات خیر نفسانی پیامبر (ص) باشد تا بدان سبب مستحق مراتب بهشت و كاخهای بلند آن شود. 4- خداوند جایگاه پیامبر (ص) را در نزد خود قرار دهد. یعنی جایگاه مباركی كه وعده داده به وی ارزانی دارد. چنان كه پیامبر نیز دستور دارد كه عرض كند: قل رب انزلنی منزلا مباركا. 5- خداوند نورانیتی را برای پیامبر (ص) تمام گرداند مقصود از نور روشنائی بعثت است. كه در این صورت، منظور از اتمام نور انتشار آن در قلب جهانیان می باشد. و یا آن روشنایی كه در جوهر ذات پیامبر وجود داشته و مقصود از اتمام نور، فزونی كمال پیامبر (ص) خواهد بود. 6- خداوند پاداش رسالت پیامبر را قبول شهادت و پ

ذیرش تقاضاهایش قرار دهد در عبارت امام (ع) كلمه مقبول مفعول دوم و ذا منطق به عنوان حال در جمله منصوب آمده است. قبول شهادت پیامبر (ص) كنایه از كمال خوشنودی خداوند از آن حضرت می باشد چه شهادت كسی قبول می شود كه حرفش را پذیرفته باشند، و لزوما چنین كسی از رذایل اخلاقی كه موجب خشم خدا شود به دور است. ممكن است قبول شهادت كنایه از این باشد، كه مشاهدات پیامبر (ص) از اعمال امتش به دور از آمیختگی به اشتباه و توهمات است و كلام پیامبر در شفاعت و جز آن مورد قبول خداوند واقع شود. منظور از كلام حضرت كه نبی اكرم دارای منطق عدل بود، این است كه هرگز در كردار و گفتار از حق عدول نمی كرد و ستمی روا نمی داشت. و معنای خطبته فصل كه برای پیامبر آورده یعنی حق را از باطل جدا كرد. تمام ویژگیهایی كه امام (ع) برای پیامبر بر شمرد، هر چند از نظر معنی مختلف اند ولی به یك حقیقت كه همانا فزونی كمال و تقرب آن بزرگوار، بخداوند باشد، باز می گردند. در پایان خطبه امام (ع) با این عبارت كه اللهم اجمع از خداوند می طلبد كه میان او و پیامبر (ص) روز قیامت در اموری انس و الفت بر قرار نماید به قرار زیر: 1- برد العیش: یعنی، خوشی بیدردسر، بدین مفهوم كه امام

(ع) و پیامبر در كنار هم زندگی خوشی داشته باشند. وقتی عرب می گوید. عیش بارد كه هیج نوع زحمت جنگ و دشمنی.... وجود نداشته باشد، چنین زندگی در قیامت به معنای بهره گیری از بهشتی است كه هیچ رنج و زحمتی در آن وجود ندارد. 2- نعمت پایدار ارزانی دارد، یعنی نعمت پا برجا و غیر قابل زوال كه همانا بهشت و محضر خداوندی باشد. 3- تمام خواسته هایشان را برآورده گرداند، یعنی آنچه كه نفس از تمنیات می طلبد و خوشیهای لذت بخش كه نعمتهای ابدی باشند عنایت كند. 4- نهایت آرامش و دوری از رنج را برایشان فراهم آورد. منظور از اطمینان نفس، آرامش فراوان نفس به خوشیهایی كه جدای از حق و از بین رفتن انس با ساكنین قرب خدا نباشد. و به دور از گرفتاریهائی كه مشابه گرفتاریها و افتهای دنیاست صورت نپذیرد. 5- هدیه های بزرگوارانه ای به آنان عطا فرماید. منظور از تحف الكرامه میوه های بهشتی است كه شاخه های آن پایین آمده و نزدیك اهل بهشت قرار دارد. آری هدایایی كه خداوند برای اولیای خود مقرر فرموده است، تاكنون هیچ چشمی ندیده، و هیچ گوشی نشنیده و حتی بر قلب هیج انسانی خطور نكرده است.


صفحه 423.